دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد
دلم برای کسی تنگ است
دلش برای دلم می سوخت
که همچو کودک معصومیومهربانی را نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی
. . .
دگر کافی است...!
نمی دونم چی بگم ...
خیلی خوشگل بود
سلام وب قشنگی داری به منم سر بزن
و شاید دلم برای کسی تنگ است که باران دلش را به احساس زیبای با من بودن به آغوش دیگری فروخت ..دلم برای کسی تنگ که آسمان دلش پر از یاس بود اما چشمانش روزی عشق را به دیگری هدیه کرد ..دلم برای کسی تنگ که هنوز هم دیوانه وار دوستش دارم ..هرچند شاید تو درست گفتی زندگی در پرده انکار پر از آغوش هاست ...آغوش ؟؟؟ ( بار اولی بود که اینجا اومدم و به جمله بالای بلاگت توجه نکردم و نظر دادم ...شاد باشی . پر از عاشقانه ها ...فرامرز)
آخی
الهی فدات شم رضوان جون