فکر می کردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای
که دور دور رفته ای
و اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم
و اشکهای خداحافظی را
برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت کردم
تو را سهم تمام رویاهایم کردم
انصاف نبود...!
تو که می دانستی با چه اشتیاقی خودم را قسمت میکنم
پس چرا زودتر از تکیه تکیه شدنم
جوابم نکردی...؟؟
چرا...؟؟؟؟
برای خداحافظی خیلی دیر است...!
خیلی دیر...!
رضوان دوباره چی شده؟
چرا بهم ریختی
خودت یادت رفته چی بهم میگفتی؟
بی خیالش
اگه اتفاقی افتاده به ما هم بگید .
یعنی این نوشتها بر اساس اتفاق هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در هر صورت اگه هم اتفاقی افتاده امیدوارم حل بشه .
موفق باشی رضوان .